بیانیه اوپک به نفع یا ضرر ایران؟
رامین فروزنده، کارشناس ارشد انرژی – نه صرفاً بر مبنای ادب یا تعارف، که بر مبنای واقعیت باید گفت که وزارت نفت تمام تلاش خود را کرد و بهترین نتیجه ممکن را در اجلاس اوپک گرفت؛ اگرچه چارچوب فعلی سیاست خارجی باعث شد که نتیجه در راستای سهولت بیشتر تحریم ایران رقم خورد. در نشست اوپک و همچنین نشست اوپک و غیراوپک توافق شده تا سطح انطباق کل (overall conformity level) از حدود ۱۵۰ درصد فعلی به ۱۰۰ درصد کاهش یابد. اختلاف نظر ایران و عربستان بر سر این موضوع است که باتوجه به عدم تصریح بیانیههای مذکور، اگر کشورهایی مثل ونزوئلا و ایران نتوانند به اندازه سهمیه خود تولید کنند، تکلیف چیست؟ ایران اعتقاد دارد دیگر اعضاء نمیتوانند جای آنها را پر کنند، ولی عربستان میگوید میتوانند. متاسفانه به هفت دلیل دیدگاه عربستان در نظر و عمل پشتوانه بیشتری دارد که در ادامه میخوانید.
۱- وقتی تصریحی درباره ممنوعیت پُر کردن جای دیگرانی که نمیتوانند تولیدشان را به سهمیه برسانند وجود ندارد، و هدفگذاری ۱۰۰درصدی برای «کل اوپک» اعلام میشود، برداشت محتملتر این است که میتوان برای آن تکلیف ۱۰۰ درصدی جای دیگران را پُر کرد.
۲- ممنوعیت پُر کردن جای دیگران یعنی اگر کاهش تولید ونزوئلا و ایران باعث شود سطح پایبندی دوباره به ۱۵۰ درصد یا حتی بیشتر افزایش یابد، اوپک و غیراوپک عملاً از هدف کاهش سطح پایبندی به ۱۰۰ درصد دور میشوند و این نقض غرض است. لذا منطق بنیادین هدفگذاری ۱۰۰ درصدی برای کل اوپک ایجاب میکند که بتوان جای دیگران را پُر کرد.
۳- اوپک طبق اساسنامه وظیفه دارد در جهت حفظ منافع اعضاء (هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی) قدم بردارد. همچنین وظیفه دارد ثبات قیمتها را در بازار جهانی نفت دنبال کند. (بندهای A و B ماده ۲) تفسیر ایران از ابهام بیانیه، در تعارض با بندهای متعدد اساسنامه و نیز منطق بیانیهها و توافق است.
۴- تجربه اخیر همکاری اوپک و غیراوپک برای انجام اقدامی در راستای اساسنامه و ثبات در بازار بوده است. لذا باتوجه به اینکه تفسیر به سبک ایران معارض این تجربه است، و در عمل هم میبینیم که ایران به لحاظ موضعگیریها در اقلیت محض قرار دارد، در عمل تفسیر عربستان جاری خواهد شد.
۵- فقدان مکانیسم تنبیهی در اوپک، در عمل جا را برای عملی شدن تفسیر عربستان باز میکند.
۶- منطقاً در اوپک، سهمیههای کشوری در مقابل تولید کل اهمیت ثانویه دارند. چرا که هر بشکه تولید از هر کشوری باشد بازار را متاثر میسازد. لذا پایبندی بیش از اندازه (حدود ۱۵۰ درصد) برای سازمان اندازهگیری میشود و بالتبع هدف از ۱۰۰ درصد نیز کل سازمان است. سهمیهبندی برای تخصیص تولید بین اعضاء است، نه برای کنترل بازار. لذا اصالت دادن به سهمیه کشوری در مقابل تولید کل اوپک فاقد توجیه کافی است.
۷- وقتی سهمیهبندی برای کاهش تولید اعلام شد، قاعدتاً هدف پایبندی دقیق به آن بود (نه پایبندی کمتر یا بیشتر). لذا اگر هدف صرفاً تاکید مجدد بر پایبندی کشورها باشد، چنین نشست دشوار و مهمی برای رسیدن به توافق نیاز نیست، چراکه تکراری بدیهی و عبث است. اگر فرض کنیم کسی کار عبث انجام نمیدهد، تنها منطق تکیه بر پایبندی کل ۱۰۰درصدی، جبران افت امثال ونزوئلا و ایران توسط امثال عربستان است.
ضمن تاکید دوباره بر اینکه وزارت نفت در چارچوب موجود، بهترین خروجی را رقم زد، به نظر میرسد موانعی بزرگ (شاید بزرگتر از سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱) در مسیر صادرات نفت ایران قرار دارد که با روشهای پیشین امکان برطرف کردن آنها اندک به نظر میرسد. در تعبیری دیگر، آنچه در اوپک و بازار جهانی نفت بر سر ما میرود، بازتاب سیاست خارجی ماست.